Friday, February 2, 2007

كردستان ايران کجاست

كردستان ايران:
15
1
كردستان ايران در منتهىالية شمالغربى ايران و در حد فاصل بين 32 تا 40 درجة عرض شمالى و °44 تا °48 طول شرقى از نصفالنهار طرنويض قرار طرفتة است. مساحت آن حدود 106577 كيلومتر مربع مىباشد و استانهاى ايلام و كرمانشاهان و كردستان و بخش غربى استان آذربايجان غربى را در بر ميطيرد. اين مجموعة كل مساحت ايران و 27% سرزمين اصلى كردستان را تشكيل ميدهد. بخش شمالى كردستان ايران بصورت باريكةاى از رود ارس در جوار كوة آرارات كوضك تا جنوب درياضة ارومية با عرض متوسط 50 كيلومتر و طول بيش از 300 كيلومتر كشيدة شدة، سثس عرض آن از جنوب درياضة طسترش مىيابد. فاصلة شمالى ـ جنوبى كردستان 900 كيلومتر طول و ثهناى آن در استانهاى كردستان و كرمانشاهان بة 300 كيلومتر ميرسد. از شمال با جمهورى آذربايجان و تركية از غرب با تركية و عراق هم مرز است. از جنوب با خوزستان و از شرق با استانهاى لرستان و همدان و زنجان و آذربايجان شرقى همساية است.

بعد از جنط ضالدران در دورة صفوية (1623 ـ 1640م) براى اولين بار سرزمين كردستان ميان دو امثراتورى صفوى و عثمانى تقسيم طرديد. از آن تاريخ بة بعد اين بخش از كردستان بةنام "كردستان ايران" مصطلح طرديد.
در دومين تقسيمات كشورى كة در سال 1316 شمسى صورت ثـذيرفت، بر اثر اعمال سياستهاى شوونيستى رضا شاة محدودةهاى ارضى كردستان ايران بة عمد در هم ريختة شد و ضهارضوبة استانهاى آذربايجان غربى و كردستان و كرمانشاهان و ايلام از هم تفكيك طرديد. از آن زمان ببعد كردستان ايران كة منظور و استنباط رذيم از آن تنها استان كردستان بودة است در فرهنط جغرافيايى ايران قالبطيرى شد.
حكومت رضا خان در اين تقسيمات كشورى دو هدف عمدة را تعقيب مىنمود؛ از يك طرف نشان ميداد كة سرزمين و جمعيت كردها در ايران از محدودة استان كردستان فراتر نيست، از جانب ديطر با ادغام بخشى از كردستان در استان آذربايجان غربى ميخواست مناسبات دوستانة دو ملت همساية كرد و آذرى را در مسير تضادها و برخوردهاى ملى بانحراف بكشاند و در ضمن با اتخاذ سياستهاى نفاق افكنانة در ميان ملل ايرانى، ملت فارس را عملاً بة مثابة ملت برتر و فرمانروا در مسند حاكميت ايران تثبيت طردانيد.
از آن زمان ببعد و عليرغم ضند مليتى بودن ايران (فارسها، آذريها، كردها، بلوضها، عربها و تركمنها) زبان فارسى را بعنوان تنها زبان رسمى آموزش و ثرورش كشور بر ديطر خلقهاى ايرانى تحميل نمودند و بيش از 50% از فرزندان مردم ايران را كة غير فارس هستند از آموزش بة زبان مادرى محروم ساختند. روند سلطهطرى با روى كار آمدن جمهورى اسلامى، بعد وسيعترى بخود طرفت، اصول دوازدهم و ثانزدهم قانون اساسى آشكارا بر تبعيضات دينى و قومى صحة طـذاشتة است. بدين معنا حتى ايرانيانى كة ثيرو مذهب شيعة اثنىعشرى هم نيستند بدون در نظر طرفتن هويت قومى، بهيض وجة نمىتوانند بة مقام رياست جمهورى و رياست قوة قضائية و ثستهاى كليدى در مملكت برسند و عملا جزو شهروندان درجة دوم بحساب مىآيند.
بلحاظ اينكة دولتمردان ايران نسبت بة كردستان هميشة سوْ نيت داشتةاند، هرطز نخواستةاند آمارهاى دقيق و درستى بويذة در رابطه با جمعيت كردستان آنطوريكة هست ارائة دهند. بدليل درهم ريزى موقعيت جغرافيائى سرزمين كردستان و وضعيت دموطرافى كردها، امكان دسترسى بة آمارهاى واقعى مشكل است. قدر مسلم اين است كة اكثريت قريب باتفاق كردها مشخصاً در ضهارضوب استانهاى آذربايجان غربى و كردستان و كرمانشاهان و ايلام ساكن مىباشند و در سرتاسر نوار غربى كشور با كردهاى تركية و عراق همجوار هستند. طبق سرشمارى سال 2000 ميلادى جمعيت كردستان ايران 7851000 نفر بودة است كة 7/11% كل جمعيت كشور را تشكيل ميدادة است. اين آمار بدون احتساب كردهاى مقيم مركز، قزوين، كلاردشت مازندران و كردهاى خراسان است.
از نظر مذهبى 98% مردم كردستان مسلمان هستند و 2% بقية، اقليتهاى مذهبى، اعم از مسيحى (آسورى و ارمنى) و يهودى مىباشند. حدود 75% از مسلمانان كرد سنى مذهب و 25% ديطر از ثيروان اهل حق و شيعة مذهب مىباشند.
وضعيت سرماية و كار در كردستان ايران:
بر مبناى آمارطيرى سالهاى طـذشتة، كارطران صنعتى بخش ناضيزى از مجموعة كارطران صنعتى كشور را ـ تنها 15/2% ـ تشكيل ميدادة است. همضنين بر مبناى همين آمار، سرمايةطزارى صنعتى در كردستان ضيزى كمتر از 2% كل سرمايةطزارى صنعتى در كشور مىباشد. بيشتر اين سرمايةطزارى نيز توسط دولت صورت طرفتة است و سهم بورذوازى كرد در سرمايةطزارى صنعتى بسيار اندك و ناضيز است.
بخش عمدة نيروى كار كردستان بة سبب عقب ماندطى اقتصادى، در كردستان قابل جذب نبودة و بناضار بصورت تودةهاى انبوة كارطران مهاجر فصلى و با نيروى كار ارزان قيمت وارد بازار كار در ساير نقاط ايران ميشوند و بويذة در كارطاههاى آجرثزى و عملطى در بخشهاى راة و ساختمان جذب مىطردند.
بطور كلى بةدلايل خاص سياسى و اعمال خشونت و ستمطرى توسط نظام حاكم، كردستان همضنان در حاشية و بدور از طسترش سرمايةطزارى صنعتى و در حالت سنتى نطاة داشتة شدة و از امكانات بالقوة فراوانى كة داراست براى شكوفائى صنعتى و سرمايةطزارى با بارورى مفيد استفادة بعمل نيامدة است و از اين منظر كردستان همضنان جزو عقب ماندةترين مناطق ايران بشمار مىآيد.
ستم ملى و الزامى بودن مبارزة:
بطور كلى ستم ملى در كردستان يك واقعيت عينى است ولى يكجانبة بة معنى تنها تحميل زبان فارسى نيست، بلكة نتيجة واقعيات ضند جانبةاى است كة از جنط جهانى اول تا بامروز كردستان را در عرصةهاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنطى دضار محروميت و عقب ماندطى طردانيدة است. استبداد سلطنتى و رذيم ارتجاعى جمهورى اسلامى در طـذشتة و حال، حاكمان زوّرمدار و شوونيست و ظالم دينى بر اثر تبعيضات ملى ـ مذهبى موجوديت ملل تحت ستم و از جملة كردها را از هويت ملى خود باز داشتةاند. بلحاظ سياسى، هرطز هيض حزب يا سازمان سياسى كة مختص كردستان باشد، امكان فعاليت علنى و قانونى ثيدا نكردة است و هميشة خواستهاى مشروع و طبيعى مردم كردستان را با انط تجزيةطلبى و ببهانة دفاع از تماميت ارضى مملكت! با يورشهاى سبعانة ثليسى و نظامى و بمنظور سركوب قطعى جنبش حق طلبانة و عادلانة خلق كرد ثاسخ دادةاند.
تبعيضات ملى ناشى از تراوشات سياستهاى انحصارطرانة و در عين حال كينةتوزانة زمامداران ايران موجب شدةاست كة كردها در بسيارى از زمينةهاى اجتماعى، بجرم كرد بودن تحقير شوند و زير تازيانة بيدادى، آنان را از كسب مشاغل ذيحق و احراز ثستهاى مطلوب مملكتى محروم نمايند.
نظام جمهورى اسلامى براى اينكة نبض كردستان را زير حيطه خود داشتة باشد، مديريت ارطانهاى دولتى اعم از كشورى و لشكرى را در كردستان زير نظارت مستقيم خود درآوردة است. در ضمن براى تحكيم هرضة بيشتر ثايةهاى خود ثستهاى كليدى و حساس را بدون استثنا بة عوامل سرسثردة كة مشخصا تكية بر افراد غير بومى دارد واطـذار نمودة است.
كردستيزى دولتهاى مركزى در ابعادى وسيع و نتايج آن براى كردها دردناك و فاجعةبار بودة است. دامن زدن بة اختلافات ملى ـ مذهبى با بهرةطيرى از محركهاى ناسالم تفرقة اندازى، صرفا بخاطر تضعيف روح همدردى و همبستطى ديطر خلقهاى ايران با جنبش خلق كرد، اغلب مناسبات سالم و برادرانة ميان اين خلقها را بة بسترهاى ناهموار و سنطلاخى كشاندةاند. مزيد بر آن ميليتاريزة كردن كردستان، سركوب قهرآميز براى در هم شكستن مقاومتهاى مردمى در كردستان، زدوبند با دولتهاى خودكامة محور و طاهاً هميارى قدرتهاى جهانى با آنان در رويارويى با نهضتهاى آزاديبخش ملى در ديطر بخشهاى كردستان را بايد جزئى از مواضع برخوردهاى ضدخلقى رذيمهاى ضدخلقى ايران در حق مردم كردستان بدانيم.
از نظر تاريخى ظهور و تداوم ديرثاى جنبش ملى ـ دمكراتيك در كردستان نتيجة و بازتاب مشروطى است از ضيرطى و كاربرد ستم ملى و محروميتهاى اجتماعى بر مردم كردستان، كة بطور نمايان از مضمونى ملى ـ دمكراتيك برخوردار است. بنابراين مبارزة براى رفع ستم ملى و تنطناهاى اجتماعى انطيزةهاى اصلى و ركن ثايدار تبلور جنبش همطانى خلق كرد در كردستان ايران بودة است. در اين راستا مردم كردستان باين امر واقفند كة خلقهاى تحت ستم در برابر ستم مشترك بايد الزاماً متحد و همبستة شوند و خود را بدان متعهد و ثاىبند بدانند.

1 comment:

Anonymous said...

و آنگاه که دوستان خنجر می زنند ...
چه ساده می انگاریم
شقاوت آنان را...
همیشه ضربه های دوستان کاری تر از زهر دشمنان است ...
ساده گذشت...
ساده...
مفت